مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
سـوخـتم از هـجـر، آهـم را بخر حـسـرت عـمـر تـبـاهـم را بخـر گرچه در عصیان مرا هم دیدهای لااقـل شــرم نـگــاهــم را بـخـر گـیـرِ گـرگِ نـفـسِ خود افـتادهام الـتـمـاس قـعـر چــاهـم را بـخـر تو کمک کن پا شوم، خوردم زمین! بـار سـنـگـیـن گـنـاهـم را بـخـر صبر کردی، جرم من شد بیشتر پس به جـانت اشـتـبـاهم را بخر آنهـمـه سـرمـایـهام آتـش گـرفت بـاقـی انــبــار کــاهــم را بـخــر نـامـۀ اعـمـال مـن را پــاره کـن بـاز هـم روی سـیـاهـم را بـخـر دیـر شد سهـمـیۀ شـش گـوشـهام شـور و شـوق بارگـاهـم را بخر خواهـشاً با مـادرت زهـرا بگـو این رفـیـق نـیـمـه راهـم را بخر جان حیدر که دو دستش بسته شد هر دو دسـت بیپـنـاهـم را بخر کُـشـته ما را داغ بـازوی کـبـود فاطـمه در کـوچـههـا افـتاده بود |